محل تبلیغات شما



کتاب "دختر تحصیل کرده" اثر تارا وستور را خواندم و از خواندنش نهایت رضایت را دارم .

برخلاف اسمش که شاید غلط انداز باشه و فکر کنید با یک داستان آبکی روبه رو هستید ، اصلا اینطور نیست. داستان درباره ی سرگذشت خود نویسنده است . سرگذشتی به غایت عجیب .

بخوانید . حتی امازون ، نیویورک تایمز ، باراک اوباما ، بیل گیتس هم گفتن در ردیف بهترین آثار سال 20 قرار میگیره . 


آلن دوباتن در کتاب جستار هایی درباب عشق می نویسد :

"چیزی تکان دهنده و انزجاربرانگیز در این نکته متصور است . یک نفر را که تا چند ماه پیش حاضر بودی همه چیزت را فدایش کنی امروز برای ندیدنش راهت را در خیابان کج کرده ای تا به او برنخوری ."

 

هنگامی که از دستش ناراحت می شدم , وقتی نبود , وقتی عاقبت رفت اما دوباره برگشت وقتی و وقتی و وقتی همه ی این ها اتفاق می افتاد از ناراحتیهام , از دل پریام , ازکوچک ترین کلمات و احساساتم در برگه ی یادداشت گوشیم نوت برمیداشتم , مینوشتم . الان که مدت هاست رفته و بعد از قضیه دیروز_ که باید راجع به آن بنویسم خیلی زود _ به سراغ نوشته ها رفتم . برام مضحک , خنده دار , ساده و مستاصلانه  آمد . حتی بعضی هاشون را نمیخواندم و خواندنش را متوقف کردم شاید به خاطر حس شرمندگی یا هر چیزی .

می خواهم بگویم برای هر یک از ما عاقبت شاید این احساس دلفریب من باب شخص یا حتی چیزی , آرزویی بوده باشه که بعدا , بعد از گذشته مدتی فراموش شده یا تبدیل به خاطره ای کهنه شده . 

شاید نباید به هر چیزی , هر کسی خیلی بها داد . آدم ها , آرزوها می آیند . یاد می دهند و اگر جایی در زندگی ما نداشتند , می روند . 

تو حواست باشد , دنیا ارزش غم خوارگی , گریه و ناله برای مدت طولانی را ندارد . از یه جایی یه بعد ازش بگذر و برو .


حال خوب ، خیال خوش ، دل شاد ، روان سالم و خنده چه از ته دل و چه الکی برای همه می خوام . خودتونو لایق بهترینا بدونین . حتی الکی هم که شده . حتی اگر بهش باور ندارین . تظاهر کنین . 

هوای اینجا که بارونی بود . و الان بارون نمیاد . همیشه هوای آزاد برای روح آدم خوب بوده .

از چیزای کوچولوی زندگی لذت ببرین . قرار نیست هر شادی با چیزای گرون ، سفر های دور و از این دست کارها ایجاد بشه .

از شعاری حرف زدن متنفرم . خلاصه ی کلامم اینه که : تا از وضعیت همین الانت راضی نباشی و افکار و باور های ناامیدانه داشته باشی ، قرار نیست آینده برات بهترین اتفاق ممکن بیفته .

خود من الان نمیدونم هدفم چیه ، آینده شغلیم چیه ، زندگی و حرفم چه جوری خواهد بود ، اما میدونم باید دل کند از افکار پریشان و بیمار .

به خودم قول داده بودم این تعطیلات گوشی دستم نگیرم . گوشیمو خاموش کردم و تقدیم مامانم کردم . نه اینکه حالا بخوام خیلی دور شده باشم . شاید فقط 5 دقیقه با لب تابم به اینستام برم . همین . وگرنه ، نه تل نه واتس اپ . 

یه کاری که برای مدیریت اینستا رفتنم انجام دادم حذف اپ اینستا از گوشیمبود . اگر دلم خواست که برم توش از طریق گوگل میرم و چون از طریق گوگل رفتن اون کیفیت و روان بودن خود اپ اینستا رو نداره زودی ازش خسته میشم و خارج میشم . برای من که خوب بوده و کار کرده !


من ایتالیایی بلد نیستم . هیچ آشنایی با این زبان و موسیقی اش ندارم . اما هنوز که هنوزه شنیدن آهنگ 

amour mio اثر gispy kings حس مبهم آشنایی رو برام داره . این حس رو خیلی خیلی دوست دارم . این آهنگ رو دوست دارم ، خیلی زیاد . 

آهنگش و ترجمش رو میشه راحت از نت پیدا کرد . 


میخواهم وقتی ازم میپرسند : عه فلانیو نمیشناسی معروفه ؟

یا از فلان اتفاق خبر نداری , همه جا حرفشه که ؟

فقط یک نگاه کنم , یک لبخند آرامِ ملیح بزنم و بگم : نه خبر ندارم .

تو دلم به خودم بگم : زندگی خودم آدم های زیادی داره با اتفاقات جور واجور .

من خودم را زندگی میکنم .

ندیده ام . نشنیده ام .

 

من نمیدانم .

 


دوست دارم بدونم حس و حال آدم های مجرد در کنار دوستان متاهلشون چطوره ؟ 

دختری را می شناسم خنده رو  ، خوش صحبت ، خوشگل . فقط یک بار باهاش برخورد داشتم . تویه یه تور .حدود 5 یا 6 سال از من بزرگ تره . بعد اون ملاقات ندیدمش و فقط حال و احوالشو تو اینستا دارم . میدونی مجرده . نه و نه و نه اینکه مجردی چیز بدی باشه . یا بخوام ببرم زیر سوال . اما واسم سواله که . حتی نمیدونم چی واسم سواله . همون سوال بالا رو پاسخگو باشین ممنون میشم :)

تو یه دو تا از  بلاگ های قبلی به خودم قول دادم که درست بعد از اون بلاگ یعنی فردا ی بلاگ درباره ی فانتزیام در باب دوست هایی که باید داشته باشم بنویسم . نه تنها که ننوشتم بلکه بعد از این همه مدت   اون فانتزیام یادم رفته . اینا رو گفتم که بگم هنوز هم تو عمل کردن به قول هایی که به خودم میدم ضعف دارم . شاید باید حق بدم که آدما هم تو عمل کردن به قول هاشون ضعف نشون بدن .

زمانی آدمی که برایت معیار یک دوست واقعی بود الان تبدیل شده  به یک کابوس . من در حد نصیحت کردن نیستم . واسه ی خودم میگم ، دوست عزیز اگر برات به درد میخوره یه گوشه ای از ذهنت ، قلبت ، چشمت ، حتی دیوار چرک اتاقت بزار باشه :

به چیز ها ، به کس ها بیش از اندازه علاقه نورز . عشق نورز . اون چیز میتونه یک کتاب ، یک گوشی باشه . اون کس میتونه یه دوست ، یه پارتنر باشه . نمیدونم این چه قانونیه ، چه قاعده ایه حداقل برای من که بوده.  هر وقت عشق و علاقه ی بیش از اندازه ای رو نثارشون کردم از دستم رفتن . از دست دادمشون 

دوستی داشتم با معنای تمام و کمال رفیق . کسی که رفاقت را تمام و کمال برایم به جا آورد . همش به خوذم میگفتم چقدر خوشبختم از داشتنت . الان اما ، آرزو دارم که فردا نبینمش . که نبینمش . که اینجوری که الان است نبینمش.

اعتدال را باید یاد بگیری که رعایت کنی . 

مدت هاست کتاب نمی خونم . شاید بهونه باشه که بگم کتاب خوب پیدا نمی کنم . کتاب خوبی می خواهم در حد جز از کل و یا سمفونی مردگان که آدم رو با خودش ببره یا شایدم اشکت رو در بیاره .

اگر از من بپرسید شهر بعدی که دوست داری تو ایران بری کدومه ؟ یا ساحلی که دوست داری بری چیه ؟

میگم : نکه کیش یا بندرعباس رو دوست نداشته باشم برم ، اما چابهار سیستان و بلوچستان رو یه جور دیگه دوست دارم . مدت هاست دوست دارم بیام و ببینمت . ای کاش جوری نشه که سر این، آرزو به دل بمونم . چون شهری هست که خیلی دوره . که شاید موافقت نشه با اومدنم . اما دوست دارم تو رو با همسفر جدید و عاشق ملاقات کنم . 

به توصیه های من یا نصایح من گوش نمیدین ، خب ندین . اما حرفای آدمای سفر دیده رو پشت گوش نندازین . شاید حتی این حرف منم بوی نصیحت داره . اما سفر و مسافرت ذهنتو باز می کنه . اگر پولشو دارین ، حتی نه زیاد ، حتی کم اما حس و حالشو دارین ، همسفرشو دارین حتی تنهایی هم که شده برین . آدما رو ببینین ، فرهنگا رو ببینین . ذهنتونو باز کنین . قلبتون باز میشه . اگر میتونین برین . 

گول این دنیا رو نخوریم .

 

 


من از میان هزاران آدمی انتخاب شدم که از عشق ورزیدنم ، دوست داشتنم ، اهمیت دادنم و قلبم لرزیدنم سواستفاده شود . 

تارا وستور میگه :

You can love someone but still choose to say goodbye to them 
you can miss a person every day and still be glad that they are no longer in your life

که ترجمش میشه :

تو میتونی عاشق کسی باشی اما همچنان انتخاب کنی که با او خداحافظی کنی

دلت میتونه هر روز برای شخصی تنگ بشه اما همچنان خوشحال باشی که او دیگر در زندگی تو نیست

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

چرک نویس