محل تبلیغات شما

دوست دارم بدونم حس و حال آدم های مجرد در کنار دوستان متاهلشون چطوره ؟ 

دختری را می شناسم خنده رو  ، خوش صحبت ، خوشگل . فقط یک بار باهاش برخورد داشتم . تویه یه تور .حدود 5 یا 6 سال از من بزرگ تره . بعد اون ملاقات ندیدمش و فقط حال و احوالشو تو اینستا دارم . میدونی مجرده . نه و نه و نه اینکه مجردی چیز بدی باشه . یا بخوام ببرم زیر سوال . اما واسم سواله که . حتی نمیدونم چی واسم سواله . همون سوال بالا رو پاسخگو باشین ممنون میشم :)

تو یه دو تا از  بلاگ های قبلی به خودم قول دادم که درست بعد از اون بلاگ یعنی فردا ی بلاگ درباره ی فانتزیام در باب دوست هایی که باید داشته باشم بنویسم . نه تنها که ننوشتم بلکه بعد از این همه مدت   اون فانتزیام یادم رفته . اینا رو گفتم که بگم هنوز هم تو عمل کردن به قول هایی که به خودم میدم ضعف دارم . شاید باید حق بدم که آدما هم تو عمل کردن به قول هاشون ضعف نشون بدن .

زمانی آدمی که برایت معیار یک دوست واقعی بود الان تبدیل شده  به یک کابوس . من در حد نصیحت کردن نیستم . واسه ی خودم میگم ، دوست عزیز اگر برات به درد میخوره یه گوشه ای از ذهنت ، قلبت ، چشمت ، حتی دیوار چرک اتاقت بزار باشه :

به چیز ها ، به کس ها بیش از اندازه علاقه نورز . عشق نورز . اون چیز میتونه یک کتاب ، یک گوشی باشه . اون کس میتونه یه دوست ، یه پارتنر باشه . نمیدونم این چه قانونیه ، چه قاعده ایه حداقل برای من که بوده.  هر وقت عشق و علاقه ی بیش از اندازه ای رو نثارشون کردم از دستم رفتن . از دست دادمشون 

دوستی داشتم با معنای تمام و کمال رفیق . کسی که رفاقت را تمام و کمال برایم به جا آورد . همش به خوذم میگفتم چقدر خوشبختم از داشتنت . الان اما ، آرزو دارم که فردا نبینمش . که نبینمش . که اینجوری که الان است نبینمش.

اعتدال را باید یاد بگیری که رعایت کنی . 

مدت هاست کتاب نمی خونم . شاید بهونه باشه که بگم کتاب خوب پیدا نمی کنم . کتاب خوبی می خواهم در حد جز از کل و یا سمفونی مردگان که آدم رو با خودش ببره یا شایدم اشکت رو در بیاره .

اگر از من بپرسید شهر بعدی که دوست داری تو ایران بری کدومه ؟ یا ساحلی که دوست داری بری چیه ؟

میگم : نکه کیش یا بندرعباس رو دوست نداشته باشم برم ، اما چابهار سیستان و بلوچستان رو یه جور دیگه دوست دارم . مدت هاست دوست دارم بیام و ببینمت . ای کاش جوری نشه که سر این، آرزو به دل بمونم . چون شهری هست که خیلی دوره . که شاید موافقت نشه با اومدنم . اما دوست دارم تو رو با همسفر جدید و عاشق ملاقات کنم . 

به توصیه های من یا نصایح من گوش نمیدین ، خب ندین . اما حرفای آدمای سفر دیده رو پشت گوش نندازین . شاید حتی این حرف منم بوی نصیحت داره . اما سفر و مسافرت ذهنتو باز می کنه . اگر پولشو دارین ، حتی نه زیاد ، حتی کم اما حس و حالشو دارین ، همسفرشو دارین حتی تنهایی هم که شده برین . آدما رو ببینین ، فرهنگا رو ببینین . ذهنتونو باز کنین . قلبتون باز میشه . اگر میتونین برین . 

گول این دنیا رو نخوریم .

 

 

بخوانیم ... خوب ها را بخوانیم

باید عبور کرد ... شاید همین

بله که اینجوریاس !

، ,رو ,دوست ,یه ,تو ,یک ,دوست دارم ,بعد از ,، حتی ,رو با ,واسم سواله

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کمبود آب خانواده و آداب سلامتی (سبک) زندگی